۱۱۹ بار خوانده شده
بیا به وادی بیداد تخت و چادر زن
به قتل هر دو جهان دست و آستین بر زن
چو آفتاب، سر از مشرق امید برآر
گشای کاکل و طعنی به مشک و عنبر زن
چو خضر در پی آب سیه چه می گردی
بیا به میکده جام شراب احمر زن
مساز گردن خود خم به پیش کس به طمع
اگر دراز کنی دست خویش بر سر زن
درون خانه اگر تنگ شد سعیدا دل
ز خود تهی شود و چون حلقه زود بر در زن
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
به قتل هر دو جهان دست و آستین بر زن
چو آفتاب، سر از مشرق امید برآر
گشای کاکل و طعنی به مشک و عنبر زن
چو خضر در پی آب سیه چه می گردی
بیا به میکده جام شراب احمر زن
مساز گردن خود خم به پیش کس به طمع
اگر دراز کنی دست خویش بر سر زن
درون خانه اگر تنگ شد سعیدا دل
ز خود تهی شود و چون حلقه زود بر در زن
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۲۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۲۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.