هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از رنج‌ها و سختی‌های زندگی خود می‌گوید و بیان می‌کند که چگونه از دنیا و تعلقات آن دور شده و در گوشه‌ای آرام گرفته است. او از عشق و تشنگی برای معشوق سخن می‌گوید و خود را اسیر چهره و زلف یار می‌داند. همچنین، شاعر به صبر و قناعت اشاره کرده و در انتظار دیدار معشوق، خود را همنشین گدایان می‌داند. در پایان، او احساس می‌کند که اثری از او در دنیا باقی نمانده و مانند گرد و خاک ناپدید شده است.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، برخی از واژگان و تشبیهات به کار رفته ممکن است برای مخاطبان کم‌سن‌وسال نامفهوم یا سنگین باشد.

شمارهٔ ۵۴۹

ز جان گذشتم و جانان شدم نشسته نشسته
برون ز عالم امکان شدم نشسته نشسته

ز بار کلفت و غم همچو پای خواب آلود
نهان به گوشهٔ دامان شدم نشسته نشسته

ز بسکه تشنهٔ لعل لب بتان گشتم
اسیر چاه زنخدان شدم نشسته نشسته

در آستانهٔ مهر و وفای یکرنگی
غبار خاطر یاران شدم نشسته نشسته

دلیل دیده و دل گشته ام در آن خم زلف
چراغ شام غریبان شدم نشسته نشسته

ز بس گداخت مرا روزگار همچو هلال
ز چشم حادثه پنهان شدم نشسته نشسته

به پوست تخت قناعت ز دیو نفس خلاص
به زور صبر، سلیمان شدم نشسته نشسته

در انتظار جمال تو بر سر کویت
رفیق نام گدایان شدم نشسته نشسته

اثر نبود سعیدا ز من به روی زمین
چو گرد و خاک نمایان شدم نشسته نشسته
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۴
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۴۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۵۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.