۲۱۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳

ای صبح سعادت ز جبین تو هویدا
این حسن چه حسنست؟ تقدس و تعالا

من بنده ی آن باده ی نابم که دمادم
در هر نفسی تازه کند جودت ما را

از عربده ی ما در میخانه ی نیستی
جان بنده حسن تو، زهی حسن مدارا

از کعبه و بت خانه مگوئید به عاشق
از جنت و فردوس مگو مست لقا را

امروز اگر فرد شوی مرد خدایی
فردا مطلب نسیه،مجو عاشق فردا

دانند رفیقان که ره دور و درازست
از کوچه ی مقصود به بازار تمنا

در کوی تو پستیم،زهی منصب عالی!
با روی تو مستیم، زهی مقصد اقصا!

چون نسبت ما با تو درستست نگوئیم
دیگر سخن از مرتبه ی آدم و حوا

ای هادی جان و دل و دین رحمت عامت
بر قاسم بیچاره تو از لطف ببخشا
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.