۱۹۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۰

چند پرسی ز کجایی و کجایی و کجا؟
از نهان خانه تجریدم و از دار فنا

تو جدل میکنی، اما چه کنی چون نکنی؟
گفت در حق تو حق: «اکثر شی ء جدلا»

زاهد ار چشم یقین باز گشاید بیند
ز خدا خوان بخدا دان ز سمک تا بسما

صوفی از شیوه اوراد صفایی دارد
لیک هرگز نرسد در صفت و صفوت ما

کار هرکس بصلاحی و صلوتی موقوف
نظر عاشق دلسوخته بر عین عطا

مجلس بیخبرانست، خبر را بگذار
بی خبر شو، که همه بی خبرانند اینجا

دفع منکر بخرابات شد و آخر کرد
جبه را در گرو باده، زهی مولانا!

گر دمی میل کنی جانب این سرمستان
در دمی زنده شوی از دم «یحیی الموتا»

گفت محبوب که: من مثل خودت گردانم
«یا اراد الملک الملک بهذا مثلا»

هیچ وقتی نکند دوست، علی رغم حسود
قاسمی را نفسی یاد، مگر احیانا
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.