۲۲۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۰

گریبان می درم هر دم که: دامان در مکش از ما
که ما مشتاق دیداریم و رند و عاشق و شیدا

بچشم مست میگونت بگو: ای ترک یغمایی
که: آخر چیست مقصودت ز چندین غارت دلها؟

ازان خورشید رخسارت سواد زلف یکسو کن
که مشتاقان بروز آیند از تاریکی شبها

چنان در عشق یک رویم که گر تیغم رود بر سر
بروز امتحان باشم چو شمع استاده پابرجا

ز سر تا پا همه جانم، که غرق عشق جانانم
همه عشقست ارکانم، ز سر تا پا، ز سر تا پا

ز زلف دل پریشانست گفتم؛ گفت: عاشق را
شراب لعل می باید علاج علت سودا

ز قاسم عشق می بارد، ز واعظ زهد و رعنایی
که «بعدالمشرقین » آمد میان شیخ و مولانا
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.