هوش مصنوعی: شاعر از ساقی می‌خواهد جامی از شراب پیر مغان به او بدهد تا جانش را تازه کند. او از شرابی سخن می‌گوید که زمین و زمان را مست می‌کند و آب حیات است. کسانی که از این شراب چشیده‌اند، اسرار نهان را در مستی فاش کرده‌اند. شاعر تاکید می‌کند که سخن او درباره یار قدیمی است و نه چیز دیگر.
رده سنی: 16+ متن شامل مفاهیم عرفانی و استعاری شراب و مستی است که ممکن است برای مخاطبان زیر 16 سال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مضامین نیاز به بلوغ فکری دارند.

شمارهٔ ۲۹

ساقی بمن آور قدح پیر مغانرا
تا تازه کند جودت او جوهر جانرا

یک جام بمن بخش از آن خم قدیمی
زان می که کند مست زمین را و زمانرا

زان باده که در نشائه او آب حیاتست
زان باده که او جلوه دهد عین عیانرا

زان باده که تا با نشد ازو طلعت خورشید
زان باده که سرمست کند پیر و جوانرا

قومی که ازین باده چشیدند، درینحال
گفتند بمستی همه اسرار نهانرا

ما را سخن از یار قدیمست درین راه
زین بیش مگویید حدیث حدثانرا

قاسم، همه یارست بجز یار دگر نیست
روشن بود این نکته حریف همه دانرا
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.