هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و عرفانی از حالات درونی شاعر در عشق و حیرت سخن میگوید. شاعر از خستگی و خرابی در عشق میگوید، توبهاش را شکسته و دوباره به عشق روی آورده است. او از سرمستی عاشقان و حضور محبوب در همه جا سخن میراند و توصیه میکند که با حق باشیم تا از عقاب و ثواب رها شویم. همچنین، از درد فراق و جور حبیب شکایت کرده و به دنبال آرامش است. در پایان، اشارهای به نور الهی و نوشیدن باده ناب دارد.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مضامین عرفانی و عاشقانه عمیق است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی اشارات عرفانی و فلسفی نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.
شمارهٔ ۴۶
عاشقم، خسته ام، خراب و یباب
غرق دریای حیرتم، دریاب
توبه کردم ز عاشقی چندی
توبه از توبه کردم، ای تواب
عاشقان در جهان سرمستی
همه لبند و دوست لب لباب
«لیس فی الدار غیره موجود»
چنک می گوید از زبان رباب
نیک و بد را بمان و با حق باش
تا شوی فارغ از عقاب و ثواب
ما و درد فراق و جور حبیب
سخنی مشکلست، اندر یاب
گر تو خون دلم همی ریزی
آخر، ای جان، شتاب چیست، شتاب؟
عالمی غرق بحر نور شوند
گر از آن رو بیفکنی جلباب
هرکسی ره بروئی آوردند
قاسمی رو بیار و باده ناب
غرق دریای حیرتم، دریاب
توبه کردم ز عاشقی چندی
توبه از توبه کردم، ای تواب
عاشقان در جهان سرمستی
همه لبند و دوست لب لباب
«لیس فی الدار غیره موجود»
چنک می گوید از زبان رباب
نیک و بد را بمان و با حق باش
تا شوی فارغ از عقاب و ثواب
ما و درد فراق و جور حبیب
سخنی مشکلست، اندر یاب
گر تو خون دلم همی ریزی
آخر، ای جان، شتاب چیست، شتاب؟
عالمی غرق بحر نور شوند
گر از آن رو بیفکنی جلباب
هرکسی ره بروئی آوردند
قاسمی رو بیار و باده ناب
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.