هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از عشق و سودای معشوق سخن میگوید و از درد فراق و انتظار او مینالد. او از مستی عشق و بیقراری خود میگوید و از معشوق میخواهد که نقاب از چهره بردارد و راه و رسم عشق را آشکار کند. شاعر همچنین از جهل و نادانی برخی افراد انتقاد میکند که نمیتوانند خوب را از بد تشخیص دهند.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عرفانی و انتقادی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر پیچیده باشد. همچنین، استفاده از استعارهها و نمادهای عرفانی نیاز به درک بالاتری از ادبیات فارسی دارد.
شمارهٔ ۴۵
شب، همه شب به هوای تو چنین مست خراب
بانگ عشق تو بگوشم رسد از چنگ و رباب
نفسی بیش نماندست ز بیمار غمت
آخر، ای یار گرامی، نفسی اندر یاب
ما که سودای تو داریم نگوییم ز زهد
نکند بلبل شوریده دل آهنگ غراب
خانه آب و گل خویش چه معمور کنیم؟
کعبه جان و دل ما چو خرابست و یباب
این چه رسمست که بر روی نقاب اندازی؟
چهره بگشا و برانداز ره و رسم و نقاب
تا یقین تو باخلاص مقارن نشود
قشر باشی بر مستان حقیقت، نه لباب
قاسم از صحبت جهال کناری یابد
که ندانند بد از نیک و خطا را ز صواب
بانگ عشق تو بگوشم رسد از چنگ و رباب
نفسی بیش نماندست ز بیمار غمت
آخر، ای یار گرامی، نفسی اندر یاب
ما که سودای تو داریم نگوییم ز زهد
نکند بلبل شوریده دل آهنگ غراب
خانه آب و گل خویش چه معمور کنیم؟
کعبه جان و دل ما چو خرابست و یباب
این چه رسمست که بر روی نقاب اندازی؟
چهره بگشا و برانداز ره و رسم و نقاب
تا یقین تو باخلاص مقارن نشود
قشر باشی بر مستان حقیقت، نه لباب
قاسم از صحبت جهال کناری یابد
که ندانند بد از نیک و خطا را ز صواب
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.