۱۶۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۷۱

ز درد عشق اگر جان غریق بحر بلاست
هزار شکر که دل در مقام صبر و رضاست

حریف بزم قلندر کسی تواند بود
که در طریق محبت ز جان و دل برخاست

میان مجلس مستان ز پا وسر بگذر
که آن مقام خراباتیان بی سر و پاست

مؤذنان حقیقت بلند میگویند
که: آستان خرابات عشق قبله ماست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.