هوش مصنوعی: این شعر به جستجوی یار مهربان و وفادار می‌پردازد که جمالش نور دل و دیده است. شاعر از دیدار با یار گرامی سخن می‌گوید که نور تجلی از پیشانی‌اش آشکار است. یار خوش‌خوی چنان تأثیری دارد که گویی قیامت با نشستن و برخاستن او برپا می‌شود. شاعر به وفا و صفا توصیه می‌کند و از ریا و تظاهر دوری می‌جوید. همچنین، از صوفیانی که تنها به ظاهر دین می‌پردازند انتقاد می‌کند و تنها صوفی راستین را مستثنی می‌داند. در پایان، شاعر از مرده‌دلان جهان سخن می‌گوید و تنها زنده‌کننده مردگان را یار حقیقی می‌داند.
رده سنی: 16+ محتوا دارای مفاهیم عرفانی و فلسفی است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۷۴

مهربان یار وفاپیشه کجا رفت و کجاست؟
که جمالش همگی نور دل و دیده ماست

من بدان یار گرامی برسیدم دیدم
که همه نور تجلی ز جبینش پیداست

یار خوش خوی چو بنشست قیامت بنشست
باز آن یار چو برخاست قیامت برخاست

در وفا کوش و صفا کوش، که جان می داند
کین متاعیست که در ملک تو آن مستوفاست

حالت روی و ریا شیوه سرمستانست
کمترین شیوه این زاهد ما روی و ریاست

صوفیان جمله پی خرقه و تسبیح شدند
غیر آن صوفی ما، کو ز میان مستثناست

قاسمی، جمله جهان مرده غفلت گشتند
غیر آن زنده کن مرده، که یحیی الموتاست
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.