۱۷۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۷۵

«و هو معکم » گفت از این معنی چه خواست؟
یعنی جانها در بقای حق فناست

این معیت چیست باری فی المثل؟
جان جانها صوت و این معنی صداست

منتهی هرگز نگردد سر عشق
سر عاشق منتها در منتهاست

بی حلول و اتحاد آن شاه عشق
لایزال و لم یزل مهمان ماست

گفتمش :بنشین و بنشان فتنه را
خاست وندر خاستن صد فتنه خاست

صد هزاران نامه دارد شاه عشق
در طی هر نامه ما را نامهاست

قاسمی، طالب ز فرط اشتیاق
چون گذشت از جان، ز جانان مرحباست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.