هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی بیانگر عشق و وابستگی شاعر به معشوق (دلدار) است. شاعر از غم فراق می‌گوید اما آن را غمگسار خود می‌داند. او خود را شیر شرزه و قوی در عرصه وجود توصیف می‌کند و از حقارت دیگران در چشم خود سخن می‌گوید. انتظار دیدار معشوق و سوختن در آتش فراق از دیگر مضامین این شعر است. شاعر در پایان خود را عاشقی زار و نزار معرفی می‌کند.
رده سنی: 15+ مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی موجود در شعر ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه دارد.

شمارهٔ ۸۰

دلدار یار ماست، غمش غمگسار ماست
در غار وحدتیم و همو یار غار ماست

ما شیر شرزه ایم درین عرصه وجود
گرگی که اندرین گله بینی ماست

در ما دگر بچشم حقارت نظر مکن
ما انتظار دوست، جهان انتظار شکار ماست

در آتش فراق بیک بار سوختیم
شمع رخت کجاست؟ که شب زنده دار ماست

غم می خوریم و هیچ شکایت نمی کنیم
ما را چه غم ز غم؟ که غمت غمگسار ماست

بی گلشن وصال تو سرسبز نیستیم
بنمای آن جمال، که باغ و بهار ماست

گفتم که: کیست قاسمی؟ ای آرزوی جان
گفتند: عاشقیست که زار و نزار ماست
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.