هوش مصنوعی: شاعر در این متن از دشواری‌های راه عشق، بیماری و غربت می‌گوید و بیان می‌کند که عمر کوتاه است و زمان محدود. او با وجود حیرانی و سرگردانی، به لطف الهی امید دارد و عشق را حقیقتی می‌داند که زاهدان ممکن است آن را انکار کنند، اما اهل دل آن را درک می‌کنند. شاعر همچنین از ناآگاهی ناصحان از درد دلش سخن می‌گوید و در پایان، با اشاره به فداکاری در راه معشوق، از او می‌خواهد که صبر پیشه کند.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، برخی از مضامین مانند رنج عشق، غربت و پرسش‌های وجودی برای نوجوانان کم‌سن‌وسال ممکن است سنگین یا نامفهوم باشد.

شمارهٔ ۱۰۴

ره بیابانست و شب تاریک و پایم در گلست
عشق و بیماری و غربت مشکل اندر مشکلست

این چنین ره را بدشواری توان رفتن، مرا
همرهم عمرست و عمر نازنین مستعجلست

سخت حیرانست و سرگردان ولی دارد امید
دل بدان لطفی که ذرات جهان را شاملست

زاهدان گر قصه های عشق را منکر شوند
آشنا داند که ما را این سخن با قابلست

صوفی خلوت نشین را کز محبت دل تهیست
گر بصورت می نماید حق، بمعنی باطلست

ناصح از درد دل ما کی خبر دارد؟ که ما
در میان موج دریاییم و او بر ساحلست

گفتمش: جان و دل و دین باختم در راه تو
در تبسم گفت: قاسم، صبر کن، کار دلست
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.