هوش مصنوعی: این متن شعری عرفانی و عاشقانه است که از زبان عاشقی سخن می‌گوید که در وادی عشق و مستی غوطه‌ور است. شاعر از عشق الهی، خرابات، مستی معنوی، و رهایی از تعلقات دنیوی سخن می‌گوید. همچنین، به مفاهیمی مانند مرگ، عقل و عشق، و رابطه‌ی عاشق و معشوق اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن برای مخاطبان زیر 16 سال ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از اشارات به مستی و عشق ممکن است نیاز به بلوغ فکری برای درک صحیح داشته باشد.

شمارهٔ ۱۲۱

بگوش سرو چه گفتی؟ که پای کوبانست
بگوش عقل چه گفتی، که مست و حیرانست

مرا مگوی که: آهسته باش و دم درکش
فغان من همه زان چشم مست فتانست

بیا بکوی خرابات عشق، تا بینی
ز شام تا بسحر نعرهای مستانست

دگر بما ز جفاهای یار قصه مگوی
که خلق او همه لطفست و عین احسانست

هنوز فکر سر و جان خویشتن داری
ز کوی عشق گذر کن، که جای شیرانست

بیا بمجلس عشاق بی نقاب، ای دوست
از آن که روی تو شمعست و عقل پروانست

چو مرگ هیچ کسی را امان نخواهد داد
خنک کسی که دلش با حریف و پیمانست

مرو بپیرو دیوان، که راه تاریکست
بیا، که عشق خدا خاتم سلیمانست

بخرقه خلق و روی زرد ما منگر
کمینه جرعه ما قلزمست و عمانست

ربود جان و دل عاشقان مسکین را
ترا که سرمه بچشمست و زلف در شانست

قلم برندی قاسم زدند روز ازل
بیا بگو: بقلم رفته را چه درمانست؟
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.