هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی، درد عشق را به عنوان سرمایه‌ای ارزشمند در دو جهان توصیف می‌کند. شاعر از عشق به معشوق سخن می‌گوید که تمام شهر را در آتش خود می‌سوزاند و هر جانی که قیمت خود را می‌جوید، در گیسوی معشوق گران‌بها می‌یابد. اشاره‌ای به کعبه و دیر مغان دارد که نمادهای مذهبی و عرفانی هستند و نشان‌دهنده تقدس این عشق است. در پایان، شاعر با معشوق گفت‌وگویی دارد که در آن معشوق با غمزه‌ای از ناز اشاره می‌کند که وقتی حقیقت آشکار است، نیازی به بیان نیست.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۱۲۲

درد تو، که سرمایه ملک دو جهانست
المنة لله که مرا بر دل و جانست

شهری همه بر آتش عشق تو کبابند
من نیز برآنم که همه شهر برآنست

در حلقه گیسوی تو، کان مایه سوداست
هرجان که جوی قیمت خود دید گرانست

یک لمعه ز رخسار تو در خانه کعبه است
یک تار سر زلف تو در دیر مغانست

زآن روست که آنجا همه لبیک و نفیرست
زین موست که اینجا همه فریاد و فغانست

گفتم که: بهرحال و بهروجه که دیدم
چون ماه شب چارده روی تو عیانست

یک غمزه زد از ناز، بمن گفت که: قاسم
آنجا که عیانست چه حاجت ببیانست؟
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.