هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از عشق و شوق فراوان به معشوق خود میگوید و درد فراق و اشتیاق وصال را بیان میکند. او از حالات درونی خود مانند دل آشفته، سینه مجروح، و جان محزون سخن میگوید و اشاره میکند که همه ذرات عالم در جستجوی معشوق هستند. شاعر امیدوار است که با دعا به وصال معشوق برسد و آرامش یابد.
رده سنی:
16+
این متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و احساسی دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و اصطلاحات ادبی ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
شمارهٔ ۱۳۳
دلم از شوق تو خونست و ندانم چونست
در درون شوق وصالت ز بیان بیرونست
دیده گریان و جگر خسته و خاطر غمگین
سینه مجروح و دل آشفته و جان محزونست
جمله ذرات سراسیمه و سرگردانند
بهوای تو، اگر لیلی، اگر مجنونست
در دلم شوق تو هر روز فزون می گردد
دل شوریده من بین که چه روز افزونست؟
همه در خاک سر کوی تو دید این دل مست
هرچه در خاصیت باد صبا مکنونست
سرخی گونه ز وصل آمد و زردی ز فراق
غم عشقست که رنگش همه گوناگونست
قاسمی، دولت وصلش بدعا خواهی یافت
باجابت نفس سوختگان مقرونست
در درون شوق وصالت ز بیان بیرونست
دیده گریان و جگر خسته و خاطر غمگین
سینه مجروح و دل آشفته و جان محزونست
جمله ذرات سراسیمه و سرگردانند
بهوای تو، اگر لیلی، اگر مجنونست
در دلم شوق تو هر روز فزون می گردد
دل شوریده من بین که چه روز افزونست؟
همه در خاک سر کوی تو دید این دل مست
هرچه در خاصیت باد صبا مکنونست
سرخی گونه ز وصل آمد و زردی ز فراق
غم عشقست که رنگش همه گوناگونست
قاسمی، دولت وصلش بدعا خواهی یافت
باجابت نفس سوختگان مقرونست
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.