۲۰۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۳۵

آفتابیست جمالت که جهان پرتو اوست
همه را از همه رو روی بدان روی نکوست

تا جمال تو بدیدم خوش و خندان گشتم
همه شب ذکر دلم تا بسحر یا من هوست

بنده از دیدن دیدار تو گشتم فربه
هر که دیدار ترا دید نگنجد در پوست

تنم از درد بجان آمد و دل حیران شد
ساقیا باده بپیما که همه جا همه اوست

گر ترا دیده تحقیق خدا بین باشد
گل و گلزار همو، دیده و دیدار هموست

هرکجا عربده دایم و قایم بینی
بیقین دان که همو عربده و عربده جوست

قاسمی، رو بخدا آر و رقیبان بگذار
دشمنانند بهم تا نرسد دوست بدوست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.