هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی بیانگر عشق و دلدادگی شاعر به معشوق یا مولا است. شاعر از سوز دل، تمناهای درونی، و حضور همیشگی معشوق در وجود خود می‌گوید. او عشق را نیرویی برتر می‌داند که جهان را روشن می‌کند و معتقد است تنها با فانی شدن در عشق می‌توان به حقیقت رسید. همچنین، شاعر از خاک کوی معشوق به عنوان بهشت یاد می‌کند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه این شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات به سطحی از بلوغ فکری نیاز دارند تا به درستی درک شوند.

شمارهٔ ۱۴۷

در سویدای دلم سودای اوست
در دل و جانم تمناهای اوست

نیر اعظم، که شمع عالمست
پرتوی از چهره زیبای اوست

من نمی دانم ز حال دل که چیست؟
این قدر دانم که دل مولای اوست

چون مقلد با طریقت ره نبرد
در حقیقت خار ما خرمای اوست

هر که فانی شد ز طبع آب و خاک
این قبای عشق بر بالای اوست

بوی جان می آید از باد و صبا
نکهتی از عنبر سارای اوست

قاسمی چون واقف اسرار شد
خاک کویش جنت الماوای اوست
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.