۱۹۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۴۶

قمری دارم کین چشم نهان خانه اوست
دل و جان عاشق آن نرگس مستانه اوست

من ازان یار چه گویم؟ که عجب دلداریست!
شمع جانست و جهان عاشق و پروانه اوست

قصه عشق غریبست و نشاید گفتن
در دو عالم همه جا قصه افسانه اوست

دو جهان مست خرابند ز جام ازلی
دو جهان در دو جهان ساقی می خانه اوست

جام آن یار من از حد و نهایت بگذشت
ز سمک تا بسما ساغر و پیمانه اوست

ما بغیر از تو ندیدیم بعالم دگری
زلف دلدار گرامیست، که در شانه اوست

گر بپرسند ترا: عاشق فرزانه کجاست؟
قاسم سوخته دل عاشق فرزانه اوست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.