هوش مصنوعی: این متن شعری عرفانی و عاشقانه است که در آن شاعر از یاری سخن می‌گوید که هم پشت و پناه است و هم عزت و جاه. او از مستی جان‌ها به عشق آن یار و از سلطانی که دل‌ها را می‌افروزد می‌گوید. همچنین، شاعر به نکوهش کسانی می‌پردازد که از خود نگذشته‌اند و به واعظ افسرده پیام می‌دهد که غم ندارد. در پایان، شاعر از عشق و دلبستگی به دوست سخن می‌گوید و هشدار می‌دهد که از دوست روی برنتابند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند عشق و دلبستگی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

شمارهٔ ۱۵۰

آن یار جفا پیشه، که پشتست و پناهست
هم پشت و پناه آمد و هم عزت و جاهست

جانها همه مستند، بدان شیوه که هستند
زان شاه دل افروز، که سلطان سپاهست

زان خواجه چه حاصل؟ که ز خود در نگذشتست
گر مفخر شهرست وگر مرشد راهست

با واعظ افسرده بگویید که: غم نیست
گر چشم سفیدست ولی روی سیاهست

گفتی که: اگر قصه این راه نگوییم
زنهار مکن پیشه، که این پیشه تباهست

هرجا که کند زلف تو غارت دل و جانها
آن جای یقینست که دامی ز بلا هست

قاسم، نظر از دوست مگردان، که دریغست
جان تو، که در عین حجابست و گناهست
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۵۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.