۱۴۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۶۲

رخسار تو چون آینه صورت و معنیست
در پرتو دیدار تو انوار تجلیست

از خاک کف پای تو هر بو که شنیدیم
لطفیست که در خاصیت باد صبا نیست

از بوی تو شد جان و دلم زنده جاوید
با نکهت طیب تو چه جای دم عیسیست

چون صورت و معنی تو در حد کمالست
جان و دل ما عاشق آن صورت و معنیست

در جمله احوال پرستیدن صورت
از نشائه ما نیست ولی نشائه ما نیست

یک جذبه ز حق آمد و دل برد بغارت
مجنون چه کند؟ کین کشش از جانب لیلیست

قاسم دل و دین داد بامید وصالت
در مذهب عشاق همین توبه و تقویست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۶۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.