۱۷۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۶۱

در جمله ذرات جهان لمعه حسنیست
من با تو بگویم، که ترا پرتو حس نیست

رو دیده بدست آر، که تا باز ببینی
در جمله ذرات جهان نور تجلیست

از فرط حجابست، که آن مشرک نادان
در سجده لات آمد و پنداشت که عزیست

از دولت دیدار تو دایم بشب و روز
موسی صفتست این دل و بر طور تمنیست

ای طالب درگاه، اگر واقف راهی
از غیر بپرهیز، که آن غایت تقویست

جمعیم بدیدار تو وز تفرقها دور
کان جا که تویی جمعیت صورت و معنیست

عشقست که در مشرب ماآب حیاتست
عشقست که در مذهب ما علت اولیست

بر کشتن عشاق نوشتند فتاوی
این قصه بر مفتی ما فتوی منعیست

از عشق تو شد زنده دل قاسم مسکین
با نکهت عشق تو چه جای دم عیسیست؟
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۶۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.