۱۶۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۰۱

مرا با روی تو پیوسته روییست
زیانی نی، که از وجه نکوییست

هوس دارم که: در پایت بمیرم
بعالم هر کسی را آرزوییست

ز شوق چشم میگونش خرابیم
شراب ما نه از جام و سبوییست

بجست و جوی او دل خستگان را
ز آب دیده هر دم شست و شوییست

ز جامش جرعه ای تا بر زمین ریخت
بعالم عاشقان راهای و هوییست

جرسها را فغان الرحیلست
تنم از بیم هجران همچو موییست

ز حسن یار و شوق جان قاسم
میان شهر هر جا گفت و گوییست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۰۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۰۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.