۱۹۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۲۲

بسودای تو خوش حالیم و دلشاد
بدردت آرزومندیم و معتاد

چو عالم رابقایی نیست، خوش باش
بیا، می خور، که بربادست بنیاد

مدامم وقت خوش دارد بجامی
که ساقی را مدامش وقت خوش باد!

ندارد لذتی از زندگانی
دلی، کز فکر عالم نیست آزاد

بحسن ارشاد می فرمایدم عشق
ازین خوشتر چه باشد حسن ارشاد؟

زدست خوبرویان داد خواهم
الهی،داد ازین سنگین دلان، داد!

اگر افتاد قاسم در ره عشق
ملامت تا به کی؟ آخر چه افتاد؟
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۲۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۲۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.