هوش مصنوعی:
این متن عاشقانه و عرفانی، بیانگر درد فراق و اشتیاق به دیدار معشوق است. شاعر از جدایی و درد عشق مینالد و از معشوقی میگوید که عقل، دین، دل و جانش را گرفته است. او به دنبال وصال معشوق است و از دنیای فانی و نگرانیهای مادی گذر کرده است. متن همچنین اشارهای به بیاعتباری دنیا و اهمیت معاد دارد.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و مفاهیم به دانش ادبی و شناخت از ادبیات عرفانی نیاز دارد.
شمارهٔ ۲۲۱
ای دل و جان گرامی به تمنای تو شاد
هرگز این جان من از درد تو محروم مباد
عقل و دین بردی و دل بردی و جان می طلبی
شرط تجرید همینست،زهی حسن رشاد!
حالیا نقد بدیدار تو وجدی داریم
بعد ازین تا چه نهد کار زمان را بنیاد؟
ملک جاوید بدیدار تو داریم امروز
در گذشتیم ازین چار سوی کون و فساد
روز وشب در طلب جامه ونان مضطربست
خواجه را فکر معاشست، نه تدبیر معاد
ماتمش تا به ابد ثابت و جاوید شود
هر که از دولت درد تو نباشد دلشاد
قاسمی،کشف یقینست درین راه دلیل
نه حکایات عوارف، نه حدیث مرصاد
هرگز این جان من از درد تو محروم مباد
عقل و دین بردی و دل بردی و جان می طلبی
شرط تجرید همینست،زهی حسن رشاد!
حالیا نقد بدیدار تو وجدی داریم
بعد ازین تا چه نهد کار زمان را بنیاد؟
ملک جاوید بدیدار تو داریم امروز
در گذشتیم ازین چار سوی کون و فساد
روز وشب در طلب جامه ونان مضطربست
خواجه را فکر معاشست، نه تدبیر معاد
ماتمش تا به ابد ثابت و جاوید شود
هر که از دولت درد تو نباشد دلشاد
قاسمی،کشف یقینست درین راه دلیل
نه حکایات عوارف، نه حدیث مرصاد
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۲۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۲۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.