هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از حافظ، بیانگر درد فراق و اشتیاق به معشوق است. شاعر با استفاده از استعاره‌ها و نمادهای مختلف مانند چراغ، باغ، باده و... احساسات عمیق خود را نسبت به معشوق و وصال با او بیان می‌کند. همچنین، اشاره‌هایی به مفاهیم عرفانی مانند خلوت جان، مقامات وصال و... دارد.
رده سنی: 16+ متن شامل مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۲۴۴

هر دلی در دو جهان چشم و چراغی دارد
دل ما در دو جهان بی تو فراغی دارد

هیچ جانیست که بوی تو بدانجا نرسد
بشنود نکهت آن هر که دماغی دارد

این همه قصه «احییت لکی اعراف » چیست؟
دوست از خلوت جان میل به باغی دارد

باده ای دارد در خم صفا آن دلبر
هرکه را دید از آن باده ایاغی دارد

ما شناسیم که: آن حال خیالست و محال
صوفی از صومعه گر بانگ کلاغی دارد

سخن حق به همه کس نتوان گفت،اما
عارف آنست که او حسن بلاغی دارد

برساند دل و جان رابه مقامات وصال
هرکه از عشق درین راه چراغی دارد

به خدا زود به مقصود رساند جان را
دل، که از شیوه شوق تو الاغی دارد

عاقبت از نظر لطف به مرهم برسد
دل قاسم،که ز سودای تو داغی دارد
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۴۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۴۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.