۲۰۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۴۸

من رند خرابات مغانم چه توان کرد؟
آشفته و رسوای جهانم چه توان کرد؟

با یاد سر زلف چو زنجیر تو دایم
در حلقه سودازدگانم چه توان کرد؟

پیوسته مرا پیشه همینست که در عشق
نعره زنم و جامه درانم چه توان کرد؟

ناصح خبری گوید و پیغام و نشانی
من بی خبر از نام و نشانم چه توان کرد؟

من مست شرابم، چو چنینم چه توان گفت؟
من رند خرابم، چو چنانم چه توان کرد؟

واعظ دهدم وعده دیدار بفردا
این قصه شنیدن نتوانم، چه توان کرد؟

بر مذهب عشقست دل قاسم مسکین
چون خوشتر ازین راه ندانم چه توان کرد؟
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۴۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۴۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.