هوش مصنوعی: این متن شعری است که درد و رنج ناشی از عشق، جور زمان و بلایا را بیان می‌کند. شاعر از عشق به عنوان بلایی یاد می‌کند که با وجود پرهیز، گریزی از آن نیست. او از هجران و غم می‌نالد اما در نهایت رضایت خود را از هر آنچه پیش می‌آید اعلام می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عاطفی و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان زیر 16 سال قابل درک نباشد. همچنین، پرداختن به موضوعاتی مانند رنج و بلایا نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۲۴۹

تا که از جور زمان بر جگرم ریش رسد؟
حق بفریاد دل خسته درویش رسد

من ز بیگانه نترسم،که درین راه مرا
هر بلایی که رسد از قبل خویش رسد

یارب،این عشق بلاییست،ندانم چه بلاست؟
هر چه پرهیز کنم تیر بلا پیش رسد

دل،که درحال بلا ثابت و راسخ باشد
چونکه معنیش تمام آمد دعویش رسد

چون نمیرم؟که درین آتش غم میسوزم
تیر هجران تو بر جان غم اندیش رسد

دل و جان را بتو دادیم،هم از روز ازل
راضیم از تو،اگر مرهم،اگر نیش رسد

آتشی بود که در خرمن جانها افتاد
وقت آنست که با قاسم دلریش رسد
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۴۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۵۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.