۱۸۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۵۶

هر کرا در دل و جان عشق و تولا باشد
دل و جان مظهر انوار تجلا باشد

هر که او غرقه اسرار معانی گردد
لاجرم بیت دلش مسجد اقصا باشد

هرکه او مست ز جامات وصال تو شود
فارغ از جام جم و باده حمرا باشد

هرکه مستوری و مستی طلبد در ره عشق
این حکایت مگر از علت سودا باشد

هرکه او روی ترا دید زمستان تو شد
تا ابد شیفته و واله و شیدا باشد

هرکه در راه خدا هادی مطلق گردد
مرهم جان و دلش مهدی مهدا باشد

این چنین مرد که گفتم،به گه روز مصاف
لشکری را بزند،گر تن تنها باشد

هر نسیمی،که ز کوی تو وزد در عالم
نکهتش بوی گل و عنبر سارا باشد

بر سر کوی تو ما عقل و روان گم کردیم
این هم از خاصیت جودت صهبا باشد

قاسمی،فرصت امروز غنیمت می دان
نقد امروز به از نسیه فردا باشد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۵۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۵۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.