۲۲۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۶۰

مست و مستور ندیدیم و گر هم باشد
این چنین نادره در ملک جهان کم باشد

پیش ما قصه به تزویر و به قرایی نیست
مرد عاشق بر ما اعلم و احکم باشد

رمز اسرار خدا را نتوان گفت بکس
مگر آن یار،که او محرم و محرم باشد

این چنین باده که گفتم به کس می نرسد
جز از آن یار گرامی، که مکرم باشد

مظهر جمله ذرات شود در دو جهان
مظهر مرتبه طینت آدم باشد

راه حق می طلبی، جان و دل و دین درباز
راه نیکوست،اگر عشق مقدم باشد

دمی از دوست گرفتند «نفحنا» گفتند
همدم راز خدا شد که بر دین دم باشد

بگذر از جان و دل اندر ره توحید و فنا
تا ترا قاعده عشق مسلم باشد

جام عشقت مصفا ز کدورت،قاسم
این چنین جام مگر لایق آن جم باشد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۵۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۶۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.