۱۹۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۶۷

نه از خطاست که در ابروی تو چین باشد
تو نازنینی و ناز تو نازنین نباشد

قیامتست برآن رخ نقاب زلف،اما
نقاب چون بگشایی قیامت این باشد

بنفشه گر بلطفت شه ریاحینست
بپیش سنبل زلف توخوشه چین باشد

دوای درد مرا مصلحت نمی بینی
مگر که مصلحت کارمن درین باشد

ز شوق روی تو صوفی روان بر افشاند
بجای دست اگرش جان در آستین باشد

مقیم گوشه خلوت کجا توانم بود؟
مرا که چشم تو از گوشه در کمین باشد

بهرچه کرد نظر قاسمی جمال تو دید
چنین بود نظری کز سر یقین باشد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۶۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۶۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.