۱۶۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۱۰

تویی،که مرهم ریشی و غایت مقصود
جناب حضرت محبوب عاقبت محمود

مرا که طاقت هجران نمانده است،ای دوست
بیا که عمر عزیزست،میشود نابود

یقین که هیچ ندانست قدر عمر عزیز
کسی که در ره عشقت نکرد ترک وجود

مرا که خیل خیال تو یار غار آمد
بروز هیچ نیاسود و شب دمی نغنود

بیا بمجلس رندان عشق و خوش بشنو
هزار ناله بربط، هزار نغمه عود

شبی خیال رقیبم بخاطر آمد و عقل
خطاب کرد بجان :«بئس وارد المورود»

بیار، ساقی جان، باده مصفا را
بده بقاسم مسکین،برغم شیخ جحود
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۰۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۱۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.