هوش مصنوعی: این متن شعری عرفانی و عاشقانه است که از مفاهیمی مانند عشق، وصال، شادی، و مستی معنوی سخن می‌گوید. شاعر از رسیدن یار و پایان دوران هجران و درد سخن می‌گوید و به وجد و شادی ناشی از این وصال اشاره می‌کند. همچنین، در ابیاتی به نصیحت واعظ و پایان زمان سخنرانی و شروع زمان شادی و مستی اشاره شده است.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، برخی از اصطلاحات و استعاره‌های به‌کار رفته ممکن است برای مخاطبان کم‌سن‌وسال نامفهوم باشد.

شمارهٔ ۳۴۸

خانه ما روضه شد،چون مقدم رضوان رسید
دیده روشن شد،چو بوی یوسف کنعان رسید

قصه عشق زلیخا را کجا پنهان کنم؟
کین حکایت از سواد مصر تا صنعان رسید

پیش ازین در شهر جانها رفته بودی لایزال
شهر ایمن گشت،اکنون سنجق سلطان رسید

ساقیا، تا ذکر هشیاران نگویی بعد ازین
وقت هشیاران برفت و نوبت مستان رسید

ساقیا،ما را پیاپی ده قدح،کز فضل یار
حالت هجران گذشت و نوبت احسان رسید

چند گویی!واعظ،آخر از خدا شرمی بدار
نوبت جان در گذشت و نوبت جانان رسید

قاسمی،تا چند می نالی ز درد دل؟بگو:
دردها بگذشت،اکنون نوبت درمان رسید
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۴۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۴۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.