هوش مصنوعی: این متن شعری است که درد هجران و دوری از معشوق را بیان می‌کند. شاعر از ترس و ناامیدی سخن می‌گوید و از زیبایی و احسان معشوق یاد می‌کند. همچنین، اشاره‌ای به وضعیت نابسامان جامعه و مستی حریفان دارد. در پایان، شاعر از وضعیت خود و جهان مانند زندانی در چاه عالم شکوه می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی بیشتری نیاز دارد. همچنین، برخی اشارات اجتماعی و فلسفی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامفهوم یا سنگین باشد.

شمارهٔ ۳۵۴

دلم از قصه هجران چه گوید؟
ازین هجران بی پایان چه گوید؟

سخن ها دارد اندر سر، ولیکن
ز بیم شحنه سلطان چه گوید؟

همه حسنست و احسانست آن یار
کسی از حسن و از احسان چه گوید؟

مرا گویی نشانی ده از آن یار
دل از جنات جاویدان چه گوید؟

حریفان جمله مستان خرابند
در و دیوار و شادروان چه گوید؟

مرا از دل همی پرسی، چه گویم؟
کسی از خانه ویران چه گوید؟

چو قاسم شاه شد در چاه عالم
ازین چاه و ازین زندان چه گوید؟
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۵۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۵۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.