هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و دل‌بستگی به معشوق و ارتباط با خرابات (نماد عرفان و رهایی) سخن می‌گوید. او از محراب و منبر فاصله گرفته و به عشق و مستی معنوی روی آورده است. همچنین، به مفاهیمی مانند شهادت عشق (مانند حلاج و منصور) و قلندری اشاره می‌کند و در نهایت، عشق را بالاتر از همه چیز می‌داند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و اشاره به شخصیت‌های تاریخی مانند حلاج و منصور حلاج است که درک آن‌ها نیاز به شناخت ادبیات عرفانی و بلوغ فکری دارد. همچنین، برخی از اصطلاحات و مفاهیم ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامفهوم یا پیچیده باشد.

شمارهٔ ۳۶۰

گدایی می کنم زان یار دلبر
گهی بر بام باشم، گاه بر در

مرا دل با خراباتست دایم
چه گویم قصه محراب و منبر؟

نسیم زلف مشکین تو سازد
دماغ جان مشتاقان معطر

اگر حلاج وار از سر نترسی
تو هم منصور باشی، هم مظفر

غلام حضرت یارم، که باشد
غلام رای او خورشید انوار

قلندر باش، اگر همراه عشقی
قلندر را حریفش هم قلندر

حدیث عشق گوید جان قاسم
در آن وقتی که جان آید بخنجر
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۵۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۶۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.