هوش مصنوعی: متن بالا یک شعر عرفانی و عاشقانه است که از مضامین عشق، می‌نوشی، و رهایی از غم سخن می‌گوید. شاعر از دوست می‌خواهد که باده بنوشد و غصه نخورد، و عشق را به عنوان راهی برای رسیدن به حقیقت توصیف می‌کند. همچنین، از زیبایی و تأثیر محبوب بر دل‌ها سخن می‌گوید و عشق را به عنوان نیرویی که خانه جان را دگرگون می‌کند، معرفی می‌کند.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مضامین عرفانی و نمادین است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد. همچنین، اشاره به شراب‌نوشی (هرچند به‌عنوان نماد) ممکن است برای سنین پایین مناسب نباشد. درک عمیق‌تر این متن نیاز به آشنایی با ادبیات عرفانی و شعر کلاسیک فارسی دارد.

شمارهٔ ۳۶۱

هله! ای دوست بیا باده بخور، غصه مخور
هر که او باده نخوردست از این کوچه بدر

عشق ما را بخرابات حقایق برساند
این چنین عشق ندیدیم در اطوار بشر

بیش از این منتظر یار بغفلت منشین
جهد آن کن که در این راه شوی ز اهل نظر

دلم از دست ببردی و ز پا افتادم
تو همه حیرت جان آمدی و رشک قمر

من ندیدم چو تو محبوب بدین غایت حسن
از کجا میرسی، ای دوست، چنین تازه و تر؟

هر که او روی ترا دید دلش خرم شد
نگزیند بهمه ملک جهان یار دگر

عشق در خانه جان آمد و قاسم می گفت:
نرود تا نکند خانه ما زیر و زبر
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۶۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۶۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.