هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از ساقی می‌خواهد که به او شراب بدهد تا از مستی و خمار رهایی یابد. او از حالات مستی و شوریدگی خود سخن می‌گوید و از ساقی می‌خواهد که یا شراب صاف به او بدهد یا درد و رنجش را تسکین بخشد. در ادامه، شاعر به موضوعاتی مانند هشیاری، شناخت خود و رهایی از تعلقات دنیوی اشاره می‌کند و در پایان، از قاسمی می‌خواهد که مانند یار خود باشد و کم‌گویی کند.
رده سنی: 18+ محتوا شامل اشاره‌هایی به مصرف شراب و مستی است که ممکن است برای مخاطبان زیر 18 سال مناسب نباشد. همچنین، مفاهیم عرفانی و خودشناسی موجود در شعر ممکن است برای سنین پایین قابل درک نباشد.

شمارهٔ ۳۶۹

ساقیا، مست خرابیم، بما جامی آر
پیش ما شیشه می آر ولی عذر میآر

ساقیا، مستم و شوریده، نمیدانم چیست؟
جام جمشید بمن ده، که خرابم ز خمار

ساقیا، لطف کن و باده صافی در ده
صاف اگر نیست، بیا، دردی دردی بمن آر

ساقیا، باده بیاور، که خرابیم همه
مرد هشیار برین در مگذاری، زنهار!

کار از شیخی و مولا صفتی ناید راست
جهد آن کن که بیک بار ببری زنار

جهد کن، جهد، که خود را بشناسی بیقین
که بغیر از تو درین دار ندیدم دیار

قاسمی، کشته آن یار شو و کم زن باش
چو تویی را بچنین حال که آرد بشمار؟
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۶۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۷۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.