هوش مصنوعی:
این شعر عرفانی از حافظ، بیانگر ناتوانی از صبر و درخواست کمک از خداوند است. شاعر از مطرب و ساقی میخواهد تا با نغمه و شراب، روح او را تسکین دهند. او از مستی و عشق الهی سخن میگوید و به پیر مغان اشاره میکند که راه رستگاری را نشان داده است. شعر با ستایش خداوند و بیان حیرت انسانها در برابر عظمت او پایان مییابد.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم عرفانی و پیچیدهای است که درک آن برای کودکان و نوجوانان کمسنوسال دشوار است. همچنین، اشاره به شراب و مستی ممکن است برای گروههای سنی پایین مناسب نباشد.
شمارهٔ ۳۸۶
امکان صبر نیست، ز سر گیرم این نفیر
دل رفت و صبر رفت، خدایا، تو دست گیر
مطرب، بیا و نغمه روحانیون بزن
ساقی، بیا، ز خم صفا کاسه ای بگیر
از خم بپرس قصه مستی، که خم می
دارد صد آفتاب دل افروز در ضمیر
پیر مغان مرا بخرابات ره نمود
در حال سجده کردم و گفتم که: یا مجیر
چون بازگشت جمله جانها بسوی تست
«یا منتهی المنایا، یا غایة المصیر»!
جویای کوی تست توانا و ناتوان
حیران روی تست، اگر شاه، اگر فقیر
گویند: قاسمی بکه دادست جان و دل؟
سلطان بی وزیر و شهنشاه بی نظیر
دل رفت و صبر رفت، خدایا، تو دست گیر
مطرب، بیا و نغمه روحانیون بزن
ساقی، بیا، ز خم صفا کاسه ای بگیر
از خم بپرس قصه مستی، که خم می
دارد صد آفتاب دل افروز در ضمیر
پیر مغان مرا بخرابات ره نمود
در حال سجده کردم و گفتم که: یا مجیر
چون بازگشت جمله جانها بسوی تست
«یا منتهی المنایا، یا غایة المصیر»!
جویای کوی تست توانا و ناتوان
حیران روی تست، اگر شاه، اگر فقیر
گویند: قاسمی بکه دادست جان و دل؟
سلطان بی وزیر و شهنشاه بی نظیر
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۸۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۸۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.