هوش مصنوعی:
این متن عرفانی از حالت مستی و خواب به بیداری و هوشیاری میرسد، تحت تأثیر عشق و وصال معشوق. شور و شوق عشق، شخص را از قید و بندهای ظاهری مانند خرقه و سجاده رها میکند. با وجود نرسیدن به وصال، دل شیفته به امید مینشیند و از همه تعلقات دنیوی بیزار میشود. پرتو معشوق، تاریکیها را به نور تبدیل میکند.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عرفانی و عشق معنوی موجود در متن برای درک و تجربه نوجوانان و بزرگسالان مناسب است و ممکن است برای کودکان قابل فهم نباشد.
شمارهٔ ۴۶۰
مست بودیم بگلبانگ تو هشیار شدیم
خفته بودیم بآواز تو بیدار شدیم
شوری از میکده عشق تو در جان افتاد
فارغ از خرقه و سجاده و زنار شدیم
همه گفتند که: او عازم خمار شدست
کف زنان رقص کنان بر در خمار شدیم
چون بدیدیم که وصل تو بما می نرسد
با دل شیفته خوش بر سر زنهار شدیم
من چه گویم که: نسیمی ز وصال تو وزید؟
خار بودیم و لیکن همه گلزار شدیم
غیر تو با تو حجابست، بجایی نرسید
پشت پایی بزدیم از همه بیزار شدیم
پرتو روی تو بر چهره زردم افتاد
از صفای رخ تو قاسم انوار شدیم
خفته بودیم بآواز تو بیدار شدیم
شوری از میکده عشق تو در جان افتاد
فارغ از خرقه و سجاده و زنار شدیم
همه گفتند که: او عازم خمار شدست
کف زنان رقص کنان بر در خمار شدیم
چون بدیدیم که وصل تو بما می نرسد
با دل شیفته خوش بر سر زنهار شدیم
من چه گویم که: نسیمی ز وصال تو وزید؟
خار بودیم و لیکن همه گلزار شدیم
غیر تو با تو حجابست، بجایی نرسید
پشت پایی بزدیم از همه بیزار شدیم
پرتو روی تو بر چهره زردم افتاد
از صفای رخ تو قاسم انوار شدیم
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۵۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۶۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.