هوش مصنوعی: این شعر عرفانی از قاسمی، عشق را به عنوان محور اصلی زندگی و سفر روحانی انسان به سوی کمال و وحدت با معشوق (خدا) توصیف می‌کند. شاعر با استفاده از استعاره‌هایی مانند موج و ساحل، گنبد آسمان و گل، سفر از عدم به وجود و وحدت با دوست (خدا) را به تصویر می‌کشد. او تأکید می‌کند که مقبولیت و کمال انسان نه از ظواهر، بلکه از قابلیت درونی و عشق حقیقی ناشی می‌شود.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی موجود در شعر، مانند سفر روحانی، وحدت با خدا و مفاهیم انتزاعی مانند «لامکان» و «ملک لایزال»، برای درک و ارتباط نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات عرفانی دارد. نوجوانان در این سن معمولاً توانایی تحلیل و درک چنین مضامینی را پیدا می‌کنند.

شمارهٔ ۴۶۱

اقبال عشق بود، که ما مقبل آمدیم
چون عشق رو بما شد مستقبل آمدیم

قاموس بحر گفت: خبر بر بتشنگان
از ما که همچو موج بدین ساحل آمدیم

تا ظن نباشدت که شبه شبه گوهرست
مقبول از آن شدیم که بس قابل آمدیم

ما از هوای گنبد عالی حصار چرخ
در خانهای گل پی جان و دل آمدیم

در موطن کمال ز صحرای لامکان
ناقص روان شدیم ولی کامل آمدیم

از ملک لایزال باسفار لم یزل
با دوست هم کجاوه و هم محمل آمدیم

خارج شدست از عدم آباد قاسمی
در سلک یا «عبادی » چون داخل آمدیم
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۶۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۶۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.