هوش مصنوعی: این متن عاشقانه بیانگر عشق عمیق و سوزان شاعر به معشوق است. شاعر از سودا و تمنای معشوق در دل و جان خود سخن می‌گوید و از بی‌خوابی‌های شبانه و غم‌های عاشقانه می‌نالد. او عشق را بر عقل ترجیح می‌دهد و خود را مست و بی‌خبر از جهان می‌داند. شاعر همچنین از نور معشوق در دل و جان خود سخن می‌گوید و تأکید می‌کند که هرگز از کوی معشوق دور نخواهد شد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که درک آن برای سنین پایین‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه دارد.

شمارهٔ ۴۷۲

ما در دل و جان آتش سودای تو داریم
و اندر دو جهان عشق و تمنای تو داریم

مستیم بحدی که سر از پای ندانیم
شب تابسحر بانگ علالای تو داریم

هرکس بجهان رو بمرادیست، فاما
ما در دو جهان ذوق تماشای تو داریم

شب تا بسحر خواب نداریم و نه آرام
با دل همه شب قصه غمهای تو داریم

زاهد چه شناسد بهمه حال که دایم
در دیده جان نور بجلای تو داریم؟

عقل آمد و با عشق همی گفت که: زنهار!
می گفت بدو عشق: چه پروای تو داریم؟

قاسم ز سر کوی تو هرگز نشود دور
چون در دو جهان رو بتولای تو داریم
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۷۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۷۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.