هوش مصنوعی: این متن شعری عرفانی و عاشقانه است که به موضوعاتی مانند عشق، مستی معنوی، وصال با معشوق، و رهایی از خودپرستی می‌پردازد. شاعر از ساقی می‌خواهد باده بیاورد تا از خود فانی شود و به عشق الهی برسد. او عشق را مونس دل و جان می‌داند و معتقد است که همراهی با عشق مانند نوشیدن آب حیات است. در پایان، شاعر از مستی ابدی و رهایی از تعلقات دنیوی سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و استعاره‌های شراب و مستی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم نیاز به دانش ادبی و فلسفی دارند که معمولاً در سنین بالاتر کسب می‌شوند.

شمارهٔ ۴۹۴

سامان عیش نیست درین دار پر فتن
ساقی، بیار باده مستان ذوالمنن

عشقست مونس دل و جان هر کجا که هست
در وقت جان سپردن و در گور و در کفن

صافی کشان صاف درین ره مطرفند
ما و شرابخانه و ساقی و درد دن

آن ساعتی که پیر مغان درد می کشد
با او جنس صاف حرامست دم زدن

دل طالب وصال تو پنهان و آشکار
جان عاشق جمال تو در سر و در علن

همراه عشق باش، که آب حیات اوست
همراز عشق شو، که مشاریست مؤتمن

چندان شراب ریخت که مست ابد شدیم
با دوست فارغیم ز اوصاف ما و من

نومید کل مباش، گر آن یار دلفریب
در وعده وصال کند ذکر لا و لن

با قاسمی حکایت حیرت ز حد گذشت
کان ماه دلفروز در آمد در انجمن
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۹۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۹۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.