۱۷۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۹۶

من بجانان زنده ام، گر باز دانی این سخن
عاشقی باشی، یقین، از عاشقان ذوالمنن

چون شراب ناب عرفان نوش کردی: جم شدی
در طریقت محو باش و از حقیقت دم مزن

چونکه تو خود را شناسی، از در انصاف باش
گر بگویندت: سر مویی نداری، مو مکن

دوست گوید: با توام من، چون نمی بینی مرا؟
گویم: ای جان و جهان از پرده های ما و من

جمله ذرات جهان را رو بدان روی نکوست
بنده آن روی زیبا هم حسن، هم بوالحسن

جمله در تسبیح و در تقدیس مست حیرتند
صد هزاران لاله سیراب از صحن چمن

جان عارف در شهود حضرت حق الیقین
جان عاقل در میان عقده تخمین و ظن

سر توحید ازل بشنو ز «حی لایموت »
مدعی گر عاقلی جان پرور، این جا جان مکن

قاسمی از وصل جانان دولت جاوید یافت
چون میسر گشت جان را خلوت اندر انجمن
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۹۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۹۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.