۲۱۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۱۲

چندان که گفتم: خاطر مرنجان
رنجید و رنجانید آن شاه خوبان

با آه سردم، با روی زردم
سر در بیابان، مانند باران

آشفته حالم، بی پر و بالم
پیوسته نالم، مسکین غریبان!

چندان که گویم، نامش چه گویم؟
ماه منور، شمع شبستان

مانند رویت وردی ندیدم
مانند قدت سروی خرامان

همراه زاهد چون نیست ممکن
بخش قلندر راه بیابان

هرکس بوصفی این راه رفتند
قاسم فنا شد در عشق جانان
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۱۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۱۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.