هوش مصنوعی:
این متن شعری عاشقانه و عرفانی است که در آن شاعر از درد عشق و جدایی مینالد و از معشوق طلب درمان میکند. او از حالات متضاد دل مانند بیم و امید، ظلمت و نور، و غم و سرور سخن میگوید و از معشوق میخواهد تا با نگاه خود مشکل او را حل کند. در نهایت، شاعر به جمال و کمال معشوق اشاره میکند که در همه جا حاضر است.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از اصطلاحات و تشبیهات پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.
شمارهٔ ۵۱۴
خبری دهید جان را، که ز دوست چیست فرمان؟
چه کنم؟ چه چاره سازم؟ چه دوا کنم؟ چه درمان؟
غم عشق سرکش آمد، دل و جان مشوش آمد
بمثال آتش آمد، بمیان خرمن جان
تو بشاهد معانی، بنگر، اگر توانی
که هزار غمزه دارد، ز ورای کفر و ایمان
«بک بهجت و سروری »،«بک ظلمتی و نوری »
تن من ز بیم لرزان، دلم از امید خندان
چلبی «بزه نظر قل » که حل اولسه را ز مشکل
چلبی «بزی اونوتمه » دل خسته را مرنجان
چو تو روی خود نمودی، دل و جان بهم برآمد
همه جا خروش و ناله، همه جا فغان مستان
تو بعین قاسمی گر نظری کنی ببینی
همه جا جمال معنی، همه جا کمال عرفان
چه کنم؟ چه چاره سازم؟ چه دوا کنم؟ چه درمان؟
غم عشق سرکش آمد، دل و جان مشوش آمد
بمثال آتش آمد، بمیان خرمن جان
تو بشاهد معانی، بنگر، اگر توانی
که هزار غمزه دارد، ز ورای کفر و ایمان
«بک بهجت و سروری »،«بک ظلمتی و نوری »
تن من ز بیم لرزان، دلم از امید خندان
چلبی «بزه نظر قل » که حل اولسه را ز مشکل
چلبی «بزی اونوتمه » دل خسته را مرنجان
چو تو روی خود نمودی، دل و جان بهم برآمد
همه جا خروش و ناله، همه جا فغان مستان
تو بعین قاسمی گر نظری کنی ببینی
همه جا جمال معنی، همه جا کمال عرفان
وزن: فعلات فاعلاتن فعلات فاعلاتن (رمل مثمن مشکول)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۱۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۱۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.