۲۱۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۱۵

دل با تو نظر دارد، اما نظری پنهان
ای مایه شادیها، ای دولت جاویدان

در جمله جهان گشتم، خوبان جهان دیدم
آنیست ترا، ای جان، برگوی: چه چیزست آن؟

می پویم و می مویم، پیوسته همی گویم :
یا رب، تو کرم فرما این درد مرا درمان

این توبه و زهد ما دانی بچه می ماند؟
دشوار بود بستن، بشکستن آن آسان

در عقل تمناها، در عشق تو لاها
ای دوست، بیابنشین، جامی بده و بستان

دوری منما از ما، رو دیده دل بگشا
تا نور یقین بینی در عین همه اعیان

آنجا که خدا باشد صد عیش و ولا باشد
حیران بچه می مانی؟ ای قاسم سرگردان
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۱۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۱۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.