هوش مصنوعی:
این شعر عرفانی از زبان شاعری است که از خودبینی و اسارت در دنیای مادی شکایت دارد و به دنبال نجات و وصل به معشوق حقیقی است. او با توسل به زیباییهای طبیعت و نمادهای عرفانی مانند شراب و ساقی، به درگاه خداوند پناه میبرد و از او طلب نجات میکند.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عرفانی و استفاده از استعارههای پیچیده مانند 'شراب ارغوان' و 'زلف مشکین' ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مضامین مانند اسارت روح و جستجوی معنا نیاز به بلوغ فکری دارد.
شمارهٔ ۵۵۰
الا! ای نفس، خودکامی و خودبین
از آن گشتی اسیر سجن سجین
چه چین در ابرو آوردی که گشتی
اسیر لعبتان چین و ما چین
جهان اندر جهان آواره گشتم
«فویل ثم ویل للمساکین »
دلم را زنده گردانیده وصلت
چو باد صبح دم بر برگ نسرین
بیا، ای ساقی جانها، فرو ریز
شراب ارغوان در جام زرین
فدای ماه رویت جان و دلها
اسیر زلف مشکین جان مسکین
بیا در باغ و بستان، تا ببینی
بساتینست در صحن بساتین
خدایا، از بلای خود نگه دار
بحق حرمت طاها و یاسین
خدا بین باش، قاسم، تا توانی
که خودبینی نشاید در خدابین
از آن گشتی اسیر سجن سجین
چه چین در ابرو آوردی که گشتی
اسیر لعبتان چین و ما چین
جهان اندر جهان آواره گشتم
«فویل ثم ویل للمساکین »
دلم را زنده گردانیده وصلت
چو باد صبح دم بر برگ نسرین
بیا، ای ساقی جانها، فرو ریز
شراب ارغوان در جام زرین
فدای ماه رویت جان و دلها
اسیر زلف مشکین جان مسکین
بیا در باغ و بستان، تا ببینی
بساتینست در صحن بساتین
خدایا، از بلای خود نگه دار
بحق حرمت طاها و یاسین
خدا بین باش، قاسم، تا توانی
که خودبینی نشاید در خدابین
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۴۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۵۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.