۱۶۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۶۴

چه شنیدی که دل از دست بدادی،تو عمو؟
چه فتادت که روانی بسوی بحر چو جو؟

ایمن آباد خداوند جهانست این بحر
تو ازین بحر بجز موج فنا هیچ مجو

بخدا، گر سر مویی ز تو باقی باشد
ره بدریای معانی نبری یک سر مو

وصف حسنت نتوان گفت بصد شرح و بیان
مگر آیینه بگوید سخن روی برو

هر کسی را بخدا گر چه خدا داد جزا
«امنا» را «امناهم »، «فسقا» را «فسقوا»

عاشقانند که در بند عهود حقند
وصف ایشان چه توان گفت ز حال «صدقوا»؟

دوست در جلوه گری آمد و قاسم حیران
«کل من حیر فی العشق فقد اتصلوا»
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۶۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۶۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.