هوش مصنوعی: این متن عرفانی و عاشقانه از زبان شاعری است که عشق به معشوق را به عنوان راهی برای رسیدن به حقیقت و فنا در خدا توصیف می‌کند. شاعر تأکید می‌کند که تا زمانی که فرد به عشق حقیقی نرسد، آرامش نخواهد یافت و عقل را به عنوان میزان الهی در این راه معرفی می‌کند. همچنین، از توبه‌کردن زاهد از روی معشوق و حیرانی خود در عشق سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، ممکن است برخی از اصطلاحات و اشارات عرفانی برای مخاطبان جوان‌تر نامفهوم باشد.

شمارهٔ ۵۶۵

زان نکهت مشکین،که همی آید از آن سو
تا فانی مطلق نشوی دل نبرد بو

چون مست شدی مسکن جان، لجه دریاست
هشیار شدی، جانب بحر آ، ز لب جو

آن ماه جهان از همه رو ظاهر و پیداست
چون فاخته تا چند زنی نعره که: کو،کو؟

گر یار ندیدیدی، بطلب در همه جایی
تا یار نبینی نشود کار تو نیکو

میزان خدا عقل شریفست درین راه
گر تو سبک آیی نبود عیب ترازو

من عاشق آن روی دل افروزم و حیران
زاهد دهدم توبه ز روی تو،زهی رو!

قاسم، دل و جان ره نبرد جانب مقصود
تا نشنود از لطف ازل بانگ «تعالوا»!
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۶۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۶۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.