۱۶۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۶۷

دل شوریده را تمنا تو
در سرم مایهای سودا تو

صورت کون چون معماییست
کاشف سر این معما تو

در تماشای صورت و معنی
هم تماشاگر و تماشا تو

هرچه دیدیم در جهان کم و بیش
همه «لا» بوده اند، الا تو

هرکجا در زمانه غوغاییست
همه سر فتنهای غوغا تو

هر کرا قبله ای بود بیقین
عشق را قبله و مصلا تو

حکم تو منع فتنه فرماید
پس کنی فتنها بعمدا تو

قاسمی از در تو در تو گریخت
که مفر هم تویی و ملجا تو
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۶۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۶۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.